گروه جهاد و مقاومت مشرق - هر رزمندهای مقطعی از جنگ را در تیپ یا لشکری گذرانده که خاطرات بسیاری از آن دارد. بعضیها این خاطرات را در پسزمینه ذهنشان به فراموشی میسپارند و برخی از آن یاد میکنند. اما نوع برخورد حمیدرضا مشهوری با خاطرات حضورش در لشکر ویژه شهدا جالب توجه است. او نه تنها خاطراتش را فراموش نکرده، بلکه سعی کرده در حد توان رزمندگان لشکر را از گوشه و کنار کشورمان پیدا کند و با آنها ارتباط بگیرد. چنانچه تا کنون 700 نفر از رزمندگان و خانواده شهدای این لشکر را پیدا کرده است. مشهوری که به نوعی دایرهالمعارف لشکر ویژه شهدا است دقایقی با ما به گفت و گو پرداخته که ماحصلش را پیش رو دارید.
خود شما چه زمانی وارد لشکر ویژه شهدا شدید؟ اصلاً هسته اولیه این لشکر از کجا شکل گرفت؟
من همیشه به همدورهایهایم میگویم ما اولین نیروهای سازمانی شهید بروجردی در تیپ پیاده کوهستان هستیم. اما هسته اولیه این تیپ از گردان شهدا (شهید بهشتی) تشکیل شد که از بچههای آموزشی دوره چهارم سپاه در پادگان شهدای کرمانشاه بودند. این رزمندهها از اواخر سال 60 تا 17 فروردین ماه 1361 آموزش میبینند. بلافاصله بعد از آموزشی، شهید بروجردی و شهید ناصرکاظمی آموزشیهای گردان شهدا را رهسپار عملیات پاکسازی محور بانه به سردشت میکنند. شهید بروجردی در نظر داشت که یک تیپ پیاده کوهستان از نیروهای کادر سپاه تشکیل بدهد. چون بسیجیها غالباً بعد از طی دورهشان منطقه را ترک میکردند، بروجردی طرحریزی کرده بود که یک تیپ ویژه و خاص نبرد در مناطق کوهستانی مهیا کند. تیپی که بتواند در محیط سخت کوهستانی کردستانات با ضد انقلاب بجنگد و در ضمن ماندگاری بیشتری هم نسبت به نیروهای بسیجی داشته باشد. بنابراین وقتی که گردان شهادت مشغول عملیات پاکسازی جاده سردشت – بانه بود، من و حدود بیش از 2 هزار نفر دیگر از همدورهایهایم برای الحاق به تیپ پیاده کوهستان در پادگان امام حسین(ع) آموزشهای سختی را پشت سر میگذاشتیم. دوره ماه از پنجم اردیبهشت سال 61 شروع شد و تا 13 خردادماه 61 ادامه یافت. بعد از پایان دوره تیپ پیاده کوهستان تشکیل شد و کادر گردان شهدا از فرماندهان تیپ شدند. این تیپ بعدها به نام تیپ ویژه شهدا شناخته شد و در سال 63 هم تبدیل به لشکر ویژه شهدا شد.
خبر داشتید که قرار است به کردستان اعزام شوید؟
ما به عنوان تیپ پیاده کوهستان پذیرش شدیم. در اثنای آموزشی بودیم که شهید بروجردی به پادگان امام حسین(ع) آمد و شرایط را برایمان تشریح کرد. حدود 2 هزار نفر در پادگان بودیم که بعد از سخنرانی ایشان یک عدهای از پادگان رفتند! چراکه متوجه سختیهای کار شده بودند. به هرحال 800 یا 900 نفر ماندیم و با پایان دوره آموزشی تیپ پیاده کوهستان تشکیل شد.
شما خودتان همدانی هستید در صورتی که کادر لشکر ویژه شهدا بیشتر خراسانی بودند، تغذیه نیروهای لشکر بیشتر از کدام استانها بود؟
گردان شهدا که هسته اولیه تیپ را تشکیل داد از بچههای همدان، تهران، استانهای شمالی (گیلان و مازندران و...)، سنندج، ایلام و کرمانشاه و نقاط مختلف بودند. اما ماهایی که بعدها به آنها پیوستیم از خراسان و کرمانشاه و همدان بودیم. خود بچههای گردان شهادت بعد از مراحل اول عملیات پاکسازی بانه – سردشت خیلیهایشان از گردان رفتند. بعد ما ملحق شدیم و چون تعهدمان یکساله بود، بعد از یک سال خیلی از نیروها به واحدهای خودشان برگشتند. من و خیلی از بچههای همدانی به لشکر انصارالحسین رفتیم. اما حدود 800 نفر از بچههای مشهد در تیپ ماندند و با وجود شهید کاوه که از استان خراسان است، رفته رفته کادر و عمده نیروهای این لشکر از خراسان تأمین شد.
شما حدود یک سال در تیپ ویژه شهدا بودید و به گفته خودتان بعد به واحدی دیگر رفتید، اما چرا همچنان نسبت به این لشکر احساس وفاداری میکنید؟
شاید یک دلیل آن حضور لشکر ویژه شهدا در منطقه مظلوم کردستان بود. روحیاتی که رزمندگان حاضر در کردستان داشتند، هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمیشود. جنگیدن در محیط سخت کوهستان در کنار دشمنی که هم از روبهرو میزد و هم از پشت سر، واقعاً سخت بود. همچنین ما فرماندهان بزرگی مثل شهید بروجردی، ناصرکاظمی، گنجیزاده، قمی و کاوه داشتیم که هرکدامشان دریایی از معنویت و ایثار بودند. یا میتوانم به شهدایی چون محمد بیغم، درانی، حیدری، نوری، صوفی، فضلی خانی، ملکیان، بیلرام، عطاران، گل ختمی، مستغنی و... اشاره کنم که نفس گرمشان آدم را مجذوب میکرد. خیلی از مواقع ما هفتهای دو یا سه عملیات داشتیم. گاه پیش میآمد ساعت چهار بعدازظهر که به جهت انجام عملیاتی در ارتفاعات حرکت میکردیم، صبح به قله مورد نظر میرسیدیم. حتی نماز مغرب و عشا را بین راه میخواندیم. همه اینها باعث میشود که بچههای این تیپ خاطرات شیرین و ارزشمند آن روزها را فراموش نکنند.
پس به همین خاطر هم سعی کردید رزمندگان تیپ را پیدا کنید. تا حالا با چند نفر ارتباط گرفتهاید؟ از چه زمانی شروع به جستوجو کردید؟
تقریباً از سال 72 به صورت جسته و گریخته سراغ بچهها را میگرفتم. اما از سال 85 جدیتر و مستمرتر به دنبال همرزمانم گشتم. از آن زمان تا الان توانستهام با حدود 700 رزمنده و خانواده شهدای هسته اولیه نیروهای سازمانی در قالب تیپ پیاده کوهستان ارتباط بگیرم. کار راحتی هم نبود. مثلاً وقتی میخواستم لیست گردان شهدا را پیدا کنم، سالها از ادغام این گردان میگذشت. در ضمن بسیاری از بچههای گردان بعد از عملیات اولیه پاکسازی محور بانه به سردشت، از گردان رفتند. بنابراین سخت میشد آنها را پیدا کرد. خیلی گشتم تا دانه به دانهشان را پیدا کنم و الان حدود 150 الی 160 نفرشان را پیدا کردهام. طی این سالها خیلی وقتها خودم به شهرهایی مثل مشهد و کرمانشاه و... رفتم و بچهها را آدرس به آدرس پیدا کردم.
یعنی برای یافتن این لیست 700 نفره ایرانگردی کردهاید؟
بله، خیلی جاها رفتهام. اینطور نیست که تصور کنید آدم برود کارگزینی یک لشکر و شماره تماسها را پیدا کند. خیلیها آدرسشان عوض شده یا اصلاً زمان جنگ اغلب رزمندهها شماره تماسی نداشتند که در اختیار واحدشان باشد. بعضی مواقع از پشتنویسی عکسها سراغ صاحبشان را میگرفتم. در همین خصوص به کرج، شهریار، ملارد و... رفتهام. به عنوان نمونه یکبار پشت عکسی نوشته بود: «پشت مسجد کرد آباد منزل حسین کاظمی» به ملارد رفتم و محله کردآباد را پیدا کردم و پرسان پرسان رفتم تا خانواده حسین کاظمی را پیدا کردم. تازه آنجا بود که فهمیدم کاظمی به شهادت رسیده است. لشکر ویژه شهدا مثل هر لشکر دیگری آمد و شد زیاد داشت. مثلاً در مقاطعی داوطلبانی از ارتش به جمع رزمندگان این لشکر میآمدند. من سعی کردم حتی آنها را هم پیدا کنم. همین الان که با شما گفتوگو میکنم (گفتوگوی تلفنی) یکی از سربازان ارتش که مقطعی در لشکر ویژه شهدا بود کنارم نشسته است.
الان ارتباط این 700 نفر را چطور حفظ و برقرار میکنید؟
یک کانال تلگرامی دارم که بسیاری از رزمندگان را آنجا جمع کردهام. اسم کانال هم لشکر ویژه شهدا است. بچهها آنجا به مرور خاطرات این لشکر میپردازند و هیچ حرف غیر مرتبط مثل بحثهای سیاسی و... هم صورت نمیگیرد. تمام مطالب در خصوص خود لشکر است و خاطرات و مسائل پیرامون آن.
من با چند نفر دیگر از رزمندگان لشکر ویژه شهدا که گفتوگو کردهام همگی احساس وفاداری و شاید بتوان گفت احساس تعصب خاصی روی این لشکر دارند، مگر ویژگیهای لشکر ویژه چیست؟
به جرئت میتوانم بگویم همه چیز این لشکر مثل نامش ویژه است. از نظر شجاعت رزمندگان، درایت فرماندهان، سختکوشی نیروها، اخلاص بچهها و... همگی نمونه و ویژه است. جنگ در محیط سخت کوهستان هم مثل کورهای ناخالصیها را از بین میبرد و بچههایی که در غرب و شمالغرب میجنگیدند، با درک همه سختیها به خاطر اخلاصشان در میدان میماندند و تلاش میکردند. بنابراین به نظر من جمع بچههای لشکر ویژه شهدا دستنیافتنی است. خیلی از این بچهها در عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر- سردشت چهار یا پنج ماه به مرخصی نرفتند. تعدادی از بچههای خراسانی وقتی به خانهشان برگشتند دیدند که خانهشان را سیل برده و آنها اصلاً خبردار نشدهاند. همه این اخلاص و از خودگذشتگیها لشکر ویژه شهدا را ویژه و نمونه میکند.
اگر میشود در لیستی که از نیروهای لشکر فراهم کردهاید، یک مورد خاصش را نام ببرید.
در یک مقطعی 25 نفر از اهالی روستای کلاگر محله قائمشهر به لشکر آمده بودند. از طریق یکی از بچههای ماکو بحث آنها پیش آمد و یکسری نام مثل اکبری و ابراهیمی برده شد. از طریق فرمانده سپاه منطقه پیگیر شدیم و با جمع کردن همه مردهای آن روستا در مسجد که سنشان به جنگ میخورد، نامها را صدا زدیم و به این ترتیب پیدایشان کردیم. البته چند نفرشان شهید شده بودند.
برای پیدا کردن خانواده شهدا هم همین قدر اهتمام داشتید؟
برایم فرقی نمیکند که خود رزمنده را پیدا کنم یا خانواده شهدا را. من عادت دارم هر وقت به شهری سفر میکنم، از کوچه و پسکوچهها طی طریق میکنم. در این پیادهرویها هم تابلوی خیابانها را که به نام شهدا هستند میخوانم. در مشهد چند تایی از شهدای لشکر را از همین طریق پیدا کردم. یا یکبار که یادواره شهید بروجردی بود، من گفتم چرا از سه نفری که کنار ایشان به شهادت رسیدند یادی نمیکنید. خودم گشتم و خانواده آنها را پیدا کردم. شهید محمد جواد بهرامی از مشهد و شهید اکبر سوری از تهران و شهید جعفر کنعانی ترشیزی از کاشمر این شهیدان بزرگوار هستند. شهید بهرامی و سوری در آموزشی با خودم بودند. من یکبار که به تهران آمده بودند طبق عادت که پیاده میرفتم، سمت سه راه افسریه دیدم روی یک خیابان نام شهید اکبر سوری نوشته شده است. از مغازهداری سراغ خانوادهاش را گرفتم که گفت از اینجا رفتهاند. من هم شماره تماسم را گذاشتم و چند وقت بعد برادرش تماس گرفت و مرتبط شدیم. جالب است دختر شهیدکنعانی به من میگفت 30 سال تمام نمیدانستم که پدرم همراه شهید بروجردی به شهادت رسیده است.
چه خاطرهای از حضور در لشکر دارید؟
یک روز در مقر ارومیه مشغول استراحت بودیم که ناگهان صدای تیراندازی شنیده شد. یک عده هم آمدند و داد زدند که از آسایشگاه بیایید بیرون. شهید قمی را دیدیم که با چهره بسیار ناراحت و هیجان زدهای میگفت دشمن حمله کرده و حتی اسلحهخانه را گرفتهاند. حالا باید چه کار کنیم؟ با دیدن حالت ایشان همگی به هم ریختیم و هر کسی سعی داشت کاری انجام دهد. کمی بعد فهمیدیم همه اینها مانور است و شهید قمی میخواست موقعیت جنگی را برایمان بازسازی کند تا تمرینی برای حضور در میدان جنگ واقعی باشد.
لشکر ویژه شهدا چند فرمانده شهید دارد. اگر بخواهید یکی را یاد کنید، کدامشان است؟
لشکر ما تنها لشکری است که پنج فرماندهاش به شهادت رسیدهاند. شهیدان بروجردی، ناصر کاظمی، گنجیزاده، قمی و کاوه؛ از میان این عزیزان شهید گنجیزاده واقعاً مظلوم است. ایشان اصالتی زوارهای دارد اما در خود اصفهان هم کمتر کسی او را میشناسد. یکبار در بولتن فرماندهان شهید اصفهان دیدم نامی از این شهید بزرگوار نیاوردهاند. با دستاندرکارانش که تماس گرفتم گفتند ما اصلاً گنجیزاده را نمیشناسیم. حتی یک کتاب هم در خصوص ایشان نوشته نشده است. سال 91 بنده و برخی از دوستان اولین همایش لشکر ویژه شهدا را به نیت شهید گنجیزاده برگزار کردیم. اما شایسته است برای شناساندن این سردار بزرگ جبههها قدمهای بیشتر و شایستهتری برداشته شود.
منبع: روزنامه جوان